بررسی تأثیر مدیریت سرمایه در گردش جسورانه بر ثروت سهامداران شرکتهای پذیرفته شده …
1 min read
بخش اول: ادبیات تحقیق
۲-۲) ماهیت و اهمیت سرمایه در گردش
سرمایه درگردش یک واحد انتفاعی مجموعه مبالغی است که در داراییهای جاری سرمایهگذاری میشود که مشتمل بر وجوه نقد، اوراق بهادار، حسابها و اسناد دریافتنی، پیش پرداختها و سفارشات، موجودی مواد و کالای ساخته شده و نیمه ساخته است. تفاوت بدهیهای جاری از داراییهای جاری، خالص سرمایه در گردش تعریف میشود. بدهیهای جاری مشتمل بر حسابها و اسناد پرداختنی، پیش دریافتها، اعتبارات کوتاه مدت و هزینههای معوق است (نیکومرام و همکاران،۱۳۸۹).
مدیریت سرمایه در گردش عبارت است از: تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش به نحوی که ثروت سهامداران افزایش یابد (ریموند پینو،۱۳۸۰). مدیریت سرمایه در گردش شامل برنامهریزی و کنترل داراییهای جاری و بدهیهای جاری به شیوهای که خطر ابتلا به ناتوانیهای مالی را از بین ببرد تا از این طریق از تعهدات کوتاه مدت نابجا جلوگیری و سرمایهگذاری بیشازحد در این داراییها نیز تحت کنترل باشند (دونگ و سو[۱۰]، ۲۰۱۰).
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیت واحد انتفاعی موجب گردید که راهبردهایی گوناگونی در رابطه با مدیریت سرمایه درگردش مدنظر قرار گیرد. واحدهای انتفاعی با به کارگیری
راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند. این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند.
اهمیت مدیریت سرمایه در گردش باعث شده که این موضوع به صورت یک رشته تخصصی مدیریت مالی درآید. در شرکتهای بسیار بزرگ، تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که بهطور تمام وقت انرژی خود را منحصراً صرف اداره سرمایه در گردش شرکت میکنند. دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است:
سطوح واقعی و مطلوب داراییهای جاری (با توجه به تغییراتی که در فروش واقعی و پیش بینی شده رخ میدهد) دستخوش تغییرات دایمی است. این وضع باعث میشود که درباره سطح مطلوب یا مورد انتظار از داراییهای جاری، به صورت مستمر (روزانه) تصمیماتی گرفته شود.
شاید با توجه به تغییراتی که در میزان داراییهای جاری رخ داده است، مدیران مجبور شوند در تصمیماتی که قبلاً برای تامین مالی گرفتهاند تجدیدنظر کنند؛ مثلاً اگر برای تامین مالی داراییهای جاری از مبالغ سنگینی وام کوتاه مدت استفاده شده است، گرفتن وامهای اضافی و تمدید وامهایی که سر رسید میرسند مستلزم صرف وقت و انرژی بیشتر مدیریت شرکت خواهد بود.
میزان منابع و مصارف وجوهی که به سرمایه در گردش تخصیص داده میشود باید مشخص شود. داراییهای جاری حدود ۷۵ درصد کل داراییهای شرکت و بدهیهای جاری حدود ۶۰ درصد ساختار سرمایه هستند. این بدان معناست که به عنوان مثال اگر کل داراییهای یک شرکت ۵۰۰ میلیارد ریال باشد، مبلغ ۳۷۵ میلیارد ریال آن ممکن است به صورت داراییهای جاری باشد و بدهیهای جاری هم حدود ۳۰۰ میلیارد ریال خواهد شد.
اگر مدیریت سرمایه در گردش صحیح نباشد، احتمال دارد فروش و سود شرکت کاهش یابد و چه بسا شرکت در پرداخت بموقع دیوان و تعهدات خود ناتوان بماند (ریموند پینو،۱۳۸۰).
۲-۳) عوامل مؤثر بر سرمایه در گردش
عوامل زیادی ممکن است بر روی سرمایه در گردش و سیاستهای سرمایه در گردش سازمان تأثیر بگذارد. در اینجا چهار مورد از این عوامل که از اهمیت بیشتری برخوردار است توضیح داده میشود و بقیه عوامل نیز در حد اشاره خواهد آمد.
۲-۳-۱) مدیریت وجوه نقد
شرکتها استراتژیهای مدیریت وجوه نقد خود را بر محور دو هدف تعیین میکنند:
۱) تهیه و تأمین وجه نقد برای انجام پرداختهای شرکت.
۲) به حداقل رساندن موجودیهایی که در شرکت بهصورت راکد باقی مانده است.
پلاک و کوکورک نیز اهداف مدیریت وجوه نقد را افزایش نقدینگی، کنترل جریان نقدی، افزایش ارزش سرمایه و کاهش هزینههای سرمایه بیان کردهاند و در مطالعهای که در جمهوری چک داشتهاند به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از فعالیتهای بانکداری و خزانهداری در جمهوری چک بر روی مدیریت وجوه نقد که شامل بودجهبندی سرمایه، مدیریت بدهیها، روابط خوب با بانکها، پرداخت به عرضه کنندگان، جمعآوری وجوه از مشتریان، کنترل پول خارجی و گزارش و حمایت فنی از این وظایف متمرکز شدهاند. بنابراین میتوان با توجه به این وظایف برای مدیریت وجوه نقد این چنین استدلال کرد که مدیریت مناسب و بهینه وجوه نقد بر روی مدیریت سرمایهدرگردش سازمان تاثیر خواهد گذاشت چرا که بر روی مدت زمان وصول مطالبات و مدت زمان پرداخت بدهیها تأثیر میگذارد و آنها را در سطح بهینه نگه میدارد (ژانگ[۱۱]، ۲۰۱۲).
۲-۳-۲) نسبت بدهی
با این نسبت کل وجوهی که از محل بدهیها تامین شده محاسبه میشود و از تقسیم کل بدهیها بر کل داراییها به دست میآید. چیو و چنگ[۱۲] (۲۰۰۶) در مطالعهای که بر روی عوامل موثر بر مدیریت سرمایه در گردش داشتهاند، دریافتند که نسبت بدهی ارتباط منفی معناداری با چرخه نقدی خالص و نیازمندیهای سرمایهدرگردش و در نتیجه با مدیریت سرمایه در گردش دارد و هر چه میزان نسبت بدهی بالاتر باشد میزان سرمایهدرگردش لازم برای عملیات روزمره سازمان کاهش مییابد (چیو و چنگ، ۲۰۰۶).
۲-۳-۳) جریان نقدی عملیاتی
چیو و چنگ (۲۰۰۶) در مطالعه اثر جریان نقدی عملیاتی بر روی مدیریت سرمایه در گردش دریافتند که جریان نقدی عملیاتی ارتباط مثبت معناداری با چرخه نقدی خالص و ارتباط منفی معنادار با نیازمندیهای سرمایه در گردش دارد و در نتیجه بر روی مدیریت سرمایه در گردش سازمان تأثیرگذار میباشد (چیو و چنگ، ۲۰۰۶).
۲-۳-۴) ابزارهای کنترل ریسک
یکی از مرتبطترین ریسکها به سرمایه در گردش سازمان، ریسک نقدینگی میباشد. ریسک نقدینگی ریسک نبود وجه نقد برای بازپرداخت تعهدات است. عموماً شرکتها هنگامی که به علل مختلف نتوانند محصولات خود را به فروش برسانند (افزایش موجودی کالا)، یا نتوانند وجوه نقد ناشی از فروش را دریافت کنند (وصول مطالبات) و یا این که هزینههای آنها افزایش بیرویه داشته باشد با مشکل نقدینگی مواجه میشوند. بروز مشکل نقدینگی باعث نقصان در ساختار مالی شرکت گردیده و متعاقب آن خرید مواد اولیه و پرداخت تعهدات جاری با مشکل مواجه میشود.
در این شرایط مدیریت ریسک بهعنوان عاملی مؤثر برای حل مشکل نقدینگی شرکتها در نظر گرفته میشود. گانداولی[۱۳] (۲۰۰۶) بحث میکند که مدیریت ریسک بخش مهمی از فرآیند جریان نقدی میباشد و شرکتها میتوانند با انجام اقداماتی همچون سیاستهای اعتباری مناسب، هزینههای بدهی را کاهش داده و ریسک اعتباری خود را بهتر مدیریت کنند. ابزارهای مدیریت ریسک زیادی موجود است که بر روی سرمایه در گردش سازمان تأثیر میگذارد. در اینجا در مورد استفاده از بیمه توضیحات مختصری ارائه میشود. بیمه یک ابزار است که به وسیله آن ریسک دو یا چند نفر یا شرکت از طریق مشارکت واقعی یا تعهد شده برای پرداخت به زیان دیده ترکیب میشود و میتوان مزایای آن را این چنین برشمرد (گانداولی، ۲۰۰۶):
۱)افراد یا شرکتهایی را که متحمل خسارات غیر مترقبه میشوند تامین مالی میکند.
۲) ناراحتیهای فکری و فیزیکی ناشی از ترس و نگرانی بیمهگذار را از بین میبرد.
۳) منجر به تولید، سطوح قیمت و ساختارهای قیمت بهینه میشود.
۴) وجوه مورد نیاز برای سرمایهگذاری را مهیا میکند.
۵) وضعیت رقابتی شرکتهای کوچک را بهبود میبخشد. غیر از عوامل اشاره شده در بالا عوامل دیگری نیز میتواند مدیریت سرمایه در گردش را تحت تاثیر خود قرار دهد. از آن جمله میتوان به خط و مشی تولید شرکت، خطمشی اعتباری عرضهکنندگان، فعالیت شرکت در خصوص رشد و توسعه، سهولت دستیابی به مواد اولیه، سطح سود، سطح مالیات، خط مشی تقسیم سود، شیوههای مدیریت عملیات و غیره به عنوان عوامل موثر در تعیین میزان سرمایهدرگردش سازمان اشاره کرد.
نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این مسأله است که سازمانها باید توجه کافی به این عوامل بنمایند و با شناسایی دقیق این عوامل تأثیرگذار و اثرات آنها بر روی مدیریت سرمایه در گردش، از تاثیرات مثبت این عوامل در سازمان بهرهمند گردند. همچنین ذکر این نکته نیز لازم به نظر میرسد که عوامل اشاره شده در بالا میتواند بر سیاستهای سرمایه در گردش سازمان تأثیرگذار باشد و سازمانها میتوانند با توجه به این عوامل سیاستهای جسورانه یا محافظهکارانه در خصوص سرمایه در گردش اتخاذ نمایند.
۲-۴) راهبردهای مختلف سرمایه درگردش و تأمین مالی
اهمیت روزافزون سرمایه درگردش در تداوم فعالیت واحدهای انتفاعی موجب گردید راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرارگیرد. واحدهای انتفاعی با بکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه درگردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند. این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند. به طور کلی مدیران در اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند (اصطلاحاً جسورانه عمل میکنند) ویا اینکه خطرگریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند. مدیران سرمایه در گردش نیز از این مقوله مسثنی نیستند. این مدیران از دو راهبرد برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده مینمایند (ریموند پینو،۱۳۸۰).
بهطور کلی راهبردهای مدیریت سرمایه در گردش به سه دسته تقسیم میشود: استراتژی محافظهکارانه، استراتژی جسورانه و استراتژی میانهرو (مرادی و همکاران، ۱۳۹۳). در استراتژی محافظهکارانه، نسبت سرمایه در گردش خالص بالا خواهد بود و قدرت نقدینگی بیش از حد بالاست. در این حالت مدیریت میکوشد تا نسبت نقدینگی (آنی) و نسبت جاری شرکت را به مقیاسی برساند که از مقادیر متعلق به متوسط صنعت بالاتر و همزمان بدهی جاری آن پایینتر شود. استراتژی جسورانه سعی میکند که با داشتن کمترین میزان داراییهای جاری، بیشترین استفاده را از بدهیهای جاری ببرد. مدیر مالی شرکتی که سیاستی جسورانه در گیش میگیرد میکوشد تا مقدار این نسبتها را کاهش دهد، در صدد بر میآید تا نسبت جاری و آنی را به مقداری برساند که از متوسط صنعت کمتر و چه بسا سرمایه در گردش خالص منفی کند و میزان بدهی جاری را افزایش دهد. استراتژی میانهرو حد متعادل استفاده از داراییهای جاری و بدهیهای جاری است و ریسک معقول را میپذیرد. مدیر مالی شرکتی که سیاست میانهرو در پیش میگیرد:
۱- اگر داراییهای جاری را در حوزه سیاست محافظهکارانه و بدهیهای جاری را هم سیاست جسورانه در پیش بگیرد، ریسک و بازده متعادل میشود. یعنی داراییهای جاری و بدهیجاری را به یک نسبت متعارف در حداکثر ممکن نگهداری کند.
۲- اگر در مورد داراییهای جاری سیاست جسورانه در پیش بگیرد و همزمان بدهیهای جاری سیاست محافظهکارانه باشند ریسک و بازده متعادل میشود. یعنی داراییهای جاری را در حدداقل ممکن نگهداری کند و بدهیهای جاری را نیز در حداقل ممکن نگهداری کند (رهنمایرودپشتی و کیائی، ۱۳۸۷).
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیت واحدهای انتفاعی موجب گردید راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرار گیرد. واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تاثیر قرار دهند. این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند. به طور کلی مدیران در اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند (اصطلاحاً جسورانه عمل میکنند) و یا اینکه خطر گریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند. مدیران سرمایه در گردش نیز از این مقوله مسثنی نیستند. این مدیران از دو راهبرد برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده مینمایند (رهنمایرودپشتی و کیائی، ۱۳۸۷).
تحقیقی که در این زمینه می توان به آن اشاره کرد مطالعات تئوریکی باچر[۱۴] (۲۰۰۶) و بررسی استراتژیهای سرمایه در گردش و بازده سهام باشد (حسنپور، ۱۳۸۸). باچر در مطالعات خود دو نوع استراتژی تأمین مالی را مد نظر قرار میدهد. در استراتژی محافظهکارانه واحدهای تجاری تا زمانی که نقد کافی برای تکمیل پروژه فراهم شود عملیات اصلی را به تعویق میاندازند در مقابل استراتژی جسورانه با وجود منابع محدود حتی قبل از تأمین مالی خارجی بعضی عملیات اصلی پروژه را انجام میدهند در نتیجه نوع استراتژی در انتخاب پروژه مؤثر است. نتایج مطالعه داخلی صورت گرفته در این زمینه نشان میدهد که میانگین بازده در استراتژیهای مختلف با یکدیگر تفاوت معنادار دارد و استراتژی جسورانه بیشترین بازده را در بین سایر استراتژیهای در کل صنایع دارد.
معمولاً بخش قابل توجهی از منابع شرکتها در سرمایه در گردش سرمایهگذاری میشود که این امر خود بر اهمیت مدیریت سرمایه در گردش میافزاید. علاوه بر این شرکتها وجوهی را که به دست میآورند در جهت مصارف گوناگون خرج میکنند. بهعنوان مثال داشتن موجودی کافی و سیاست اعتباری باز میتواند درآمد فروش شرکت را تحت تأثیر قرار دهد؛ همانطور که نگهداری موجودی کافی میتواند ریسک کمبود موجودی را در زمان تقاضای زیاد بازار کاهش دهد و همچنین از تأخیر و وقفه در برنامه تولید جلوگیری کند و یا با استفاده از سیاست اعتباری باز فروش شرکت را افزایش داد. از طرفی ممکن است نگهداری بیش از حد موجودی و یا دادن اعتبار زیاد به مشتریان باعث شود که حجم زیادی از وجوه نقد در سرمایه در گردش بلوکه شود (عباسزاده و همکاران، ۱۳۹۲).
دیلوف (۲۰۰۳) موارد فوق میتواند تحت استراتژی سرمایه در گردش مورد بررسی قرار گیرد. سرمایهگذاری وجوه مالی در داراییهای مختلف، تنها بخشی از کل تصمیمگیریها و برنامهریزیهای مالی است که اغلب افراد انجام میدهند. قبل از اینکه افراد سرمایهگذاری انجام دهند، هر فردی باید یک طرح کلی داشته باشد. این چنین طرحی باید در برگیرنده تصمیمگیری مربوط به انجام معامله، نحوه مالکیت، طول عمر دارایی و میزان سودآوری آن باشد. بیان فرآیند فرصتهای سرمایهگذاری مستلزم تجزیه و تحلیل ماهیت اصلی تصمیمات سرمایهگذاری است. در این حالت فعالیتهای مربوط به فرآیند تصمیمگیری تجزیه و تحلیل شده و عوامل مهمی که بر روی تصمیمگیری آنها تأثیرگذار میباشد مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین سرمایهگذاران به دنبال بازده بیشتر میباشند و رابطه میان ریسک و بازده سرمایهگذاری را مورد بررسی قرار میدهند (شورورزی و آزادوار، ۱۳۸۹).
۲-۴-۱) مدیریت داراییهای جاری
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |