منتخبی از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 74
از ته ریش گذشتن-فریب دادن
زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان
تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن
اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)
رنگ-حیله-نقشه-تدبیر
زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد
چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه
این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن
از شیر مادر حلالتر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)
پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد
آب تاختن-پیشاب کردن
در دار-دارای سرپوش
اهل کوفه-سست پیمان-بیوفا و غیرقابل اعتماد
تمام و کمال-کامل-به تمامی
از مخ معاف بودن-دیوانه بودن
جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن
تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید
خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی
دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی
آدم بگو بخند-شیرینزبان و بذلهگو
دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی
راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد
چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی
رتوش-دستکاری و آرایش عکس
خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن
تند نویس-کسی که سریع می نویسد
پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند
چشم انداز-منظره
پای کلاغ-خط بد و ناخوانا-خرچنگ قورباغه ای-قلم چرا
حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله
دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن
دیر کردن-تاخیر کردن
بده بستان-داد و ستد-معامله
زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن
خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن
ریز بافت-پارچه یا فرش طریف
دو دل-مردد-بی تصمیم
خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود
درینگ-صدای خوردن مضراب یا ناخن با ساز
ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه
حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند
جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن
آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن
جا نیاوردن-کسی را نشناختن
برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن
پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
خشخاشی-نان خشخاش زده
بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام
حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن
چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن
چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن
زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن
ترکه-آدم باریک و بلند
حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن
دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن
پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت
چار سری گفتن-متلک گفتن-کلفت بار کسی کردن-حرف مفت زدن
در هم لولیدن-توی هم رفتن
روغن مالی-روغن زدن به دستگاه
بی قواره-بد شکل
دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم
از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن
دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن
حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن
دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند
ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند
زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن
از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت
در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
چله ی زمستان-سرمای سخت
خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن
خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
جُستن-چیز گمشده را یافتن
پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل
چلاق-دست و پا شکسته یا بریده
زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن
خبرکشی کردن-سخن چینی کردن
پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس
دهنه سرخود-بی بند و بار
پیش بینی کردن کار یا شخصی
به گردن گرفتن-متعهد شدن-مسئولیتی را پذیرفتن
آشغالی-سپور
اهل نشست(تارک دنیا، گوشهنشین)
جگر خون کردن-رنج بسیار دادن
پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
چپیدن-به زور جا گرفتن
از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
حلال-زن یا شوهر
بسیار دلواپس و نگران بودن
از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)
از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن
دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین
بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن
افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن
بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)
ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)
بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن
پس افتاده-بچه ی کسی
دو دل-مردد-بی تصمیم
آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
از این رو به آن رو شدن-یکسره دگرگون شدن-بهکلی تغییر کردن
چشمداشت-توقع-انتظار
رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ
حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن
خِرخِره-حلق-حلقوم
حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار
آتش زیر پا داشتن-بیقرار بودن
دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات
بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد
بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن
آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار
پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن
اسبابچینی-دسیسهچینی-توطئهچینی
بامبه-توسری
الکی(بیهوده، بیخود، دروغکی)
چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند
استخواندار-محکم-بااراده
بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن
چین چینی-پر چین
زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)
خون دیدن زن-عادت ماهانه شدن زن
الابختکی(اتفاقی، تصادفی)
آب و خاک(میهن، دیار)
آمده(شوخی و لطیفه)
پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن
رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی
استخوانبندی(درست کردن انگاره و طرح)
حرص خوردن-عصبانی شدن
چلاق-دست و پا شکسته یا بریده
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد
زُل-خیره
زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن
از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)
پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن
جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ
آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)
پا انداختن-واسطه گری کردن-کارچاق کردن به ویژه در امور غیر اخلاقی
خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است
جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید
حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن
در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن
توله سگ-در حالت تحقیر: بچه
دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ
آدم ثانی-حضرت نوح
دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن
خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس
خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان
رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن
حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود
حرف گوش کن-حرف شنو
دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد
زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته
پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع
آفتابنشین-بیکاره و تنبل
چته ؟-تو را چه می شود ؟
راه راه-دارای خطوط موازی
جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
آرتیستبازی-انجام کارهای غیرعادی
پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن
پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
ادبخانه-مستراح-طهارتخانه
اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن
از خود در آوردن(دروغپردازی کردن)
تُخس-ناقلا-شیطان-شرور
خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن
بی اُرس و پرس-بی مقدمه
آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)
اصحاب منقل(اهل گفتوگو و سخن)
داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن
آپارتی(زن بیحیا و بدزبان، سلیطه، پاچهورمالیده)
آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست
آدم-نوکر
بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند
پس انداز-پول کنار گذاشته شده-صرفه جویی
پر زدن-به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
چین چین-پر از چین
خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند
چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
اصول دین پرسیدن(سوالپیچ کردن)
درآوردن شکلک-ادا در آوردن
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
رکابی-دارای رکاب-پیاده ای که به دنبال سواری بدود
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی
برو برگرد-چون و چرا
بد قماش-بد جنس-خبیث
به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن
این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)
اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود
آب و رنگ-طراوت و شادابی
حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله
چی-چه-چیز
آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن
خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس
خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد
چله گرفتن-نگا. چله داری کردن
بی همه کس-بی پدر و مادر
چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند
بد اخم-عبوس و ترشرو
روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن
تُف کار-بچه باز
روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی
به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن
جاگرم کردن-در جایی ماندن
جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن
تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن
اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا
ازراهنرسیده(در همان لحظهی رسیدن، به مجرد ورود)
چله داری-عزاداری در روز چهلم مرگ کسی
در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن
بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
چیز خور شدن-مسموم شدن
رخت و پَخت-لباس ها-پوشاک
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر
دور و بر-اطراف-پیرامون
تک پران-زن نانجیب
دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن
دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن
ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند
دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب
اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگبینی احمقانه داشتن
حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
دماغ چاقی-احوال پرسی
بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی
حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن
رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن
چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند
به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن
جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن
آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند)
اهل نشست(تارک دنیا، گوشهنشین)
دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن
بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی
باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند
خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن
دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن
چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود
راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن
فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی
افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)
زیر پوش-جامه ی زیرین
چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری
آروارهی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)
اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))
راه مکه-کهکشان
بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن
پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک
ابوقراضه-ابوطیاره
پَخ-مسطح-بی ژرفا
دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است
دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی
دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن
جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن
جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد
جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه
دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن
از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی
انداختن پشت گوش(سهلانگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)
توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم
اوستا چسک-فضول و مزاحم-سرخر
دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند
جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی
دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن
تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد
دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
چرچری کردن-خوردن و عیش کردن
چرکو-آدم کثیف
روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن
رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن
بار کسی نبودن-شعور و آگاهی نداشتن
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک
پاکار-امر بر-پادو-مباشر
خالی خالی-بدون چیز دیگری
تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)
بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده
خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن
چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند
خال به خال-خال خال
تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن
زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن
خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن
چینه-دیوار گلی
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
آفتابهآبکن-پست ترین نوکر
خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو
آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
زحمت کش-کارگر-پیشه ور
چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه
پینه زدن-وصله کردن
دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس
زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن
از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن
درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن
از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن
چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی
پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول
پرت گفتن-حرف بی معنی زدن
خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن
پا سوز-عاشق شیفته
خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد
ژله-لرزانک
آهنگ ریپدار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری
تِک تِک-صدای کارکردن ساعت
جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن
پلاس-اثاث مختصر منزل
چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا
بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن
دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد
پایین دست-طرف پایین
دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور
چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن
آدم(نوکر، امردی که بچهبازان نزد خود نگاه میدارند و مخارجش را میپردازند)
از حساب پرت بودن(در اشتباه بودن)
آب و رنگ-طراوت و شادابی
پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن
بازرسی-بررسی و کنترل
حاشا کردن-نگا. حاشا زدن
دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن
از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن
از خود در آوردن(دروغپردازی کردن)
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
دل و دماغ-دل و حوصله
آدم-نوکر
به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن
دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم
از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)
خدا به رد-در پناه خدا
خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد
تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن
پشت بام-سقف بیرونی بام
پرت شدن-دور افتادن از مطلب
چِرت-حرف بی معنی و نامربوط
در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور
زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن
از تو چه پنهان-راستش را بخواهی
بزن و برقص-پایکوبی-ساز و آواز-رقص و آواز
زیر لب خندیدن-تبسم کردن
بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده
خستگی در کردن-استراحت کردن
پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات
پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن
رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن
چیز فهم-عاقل و فهمیده
دست فرمان-مهارت در رانندگی
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
از راه بهدر بردن(فریب دادن، اغوا کردن)
آب اندام(زیبا تن و خوشرو)
تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن
آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن
آب تاختن-پیشاب کردن
توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن
زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن
دزدی گرگی-دله دزدی
زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه
خانه یکی-صمیمی و یکدل
خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد
دور کسی گشتن-قربان صدقه ی کسی رفتن
چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو
ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن
آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)
پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن
حمله ای-مبتلا به بیماری غش
جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
رو شور-سفیداب
آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)
چرند بافتن-یاوه گفتن-حرف بی هوده زدن
خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس
تیار کردن-آماده کردن
چرچری کردن-خوردن و عیش کردن
رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن
دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی
از سر نو-دوباره
دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب
جا انداختن-به سر جای خود آوردن
روی چشم-اطاعت می شود !
زیر لب خندیدن-تبسم کردن
ادا اصول-ادا اطوار
آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی
چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن
اختر شمردن(شببیداری)
رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)
آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)
پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن
دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند
جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن
چِل-خل و دیوانه
چغل خوری-سخن چینی
جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار
دست تنها-بی یار-تنها
آتشِ بسته(طلا)
آسمانجل-ندار-بیچیز-کسی که رواندازش آسمان است
اهل آن کار (کار بد)
حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن
روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا
حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن
تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن
پلیتیک زدن-سیاست به کار بردن
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
از صدقۀ سرِ-از عنایت و لطفِ
از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)
رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن
دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن
برو برگرد-چون و چرا
زدن خود به آن راه-خود را به نادانی
خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن
دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
چشه ؟-او را چه شده ؟
چرک و خون-چرک آلوده به خون
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن
چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن
زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند
چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری
چاچول-حقه باز-شارلاتان
اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن
آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن
بی ریخت کردن-کتک زدن
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است
حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ
بی سکه-بی اعتبار
اداره بازی-پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری
خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع
انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن
چلچلی-دیوانگی-بیعاری
خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد
دور کسی گشتن-قربان صدقه ی کسی رفتن
پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن
زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد
جا ماندن-فراموش شدن
تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن
از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات
دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است
تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن
پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن
خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن
دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن
زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن
آخرین تحویل(قیامت)
دست و پا کردن-فراهم آوردن
تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی
تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن
بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد
ژوری-هیئت داوران
ازقحطیدرآمده-گرسنهچشم-آدم ندیدبدید
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن
اروای ننهات(ارواح بابات)
خیس کردن برنج-در آب ریختن برنج
بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر
از زورِ(از شدت، از بسیاری)
بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته
آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام
چله بُری کردن-رفت و آمد بسیار کردن
راه بلد-راهنما-آن که راه را خوب می شناسد
جان جان-معشوق-محبوب
چس خور-آدم خسیس-بخیل
خط انداختن-خراش به جا گذاشتن
انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن
بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن
آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)
رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن
دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن
خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه
آفتابی کردن(پدیدار کردن)
ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف
تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن
جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن
رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن
آب دندان خوردن-حسرت خوردن
پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن
دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن
آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)
بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک
در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن
خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم
خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن
جاپیچ-جاکش-دلال محبت
چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده
حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری
چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن
انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکتهگیری کردن، اعتراض کردن)
در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت
خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن
تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن
در چاه افتادن-فریب خوردن
ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد
چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن
دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن
چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش
جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بیحال شدن)
بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان
در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن
دَم دار-هوای گرم و پر رطوبت
دنده کج-کج خلق-یکدنده
زود باش !-شتاب کن! عجله کن!
جار-چلچراغ-شمعدان
پورت-سر و صدا-داد و فریاد
تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت
دام پزشک-پزشک حیوانات
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن
خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی
دست و بال-دور و بر-اطراف
خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق
آشی شدن-سوراخسوراخشدن بدن از ترکشهای فراوان
تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت
جهود ی-هودی-مقتصد
پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است
خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک
خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن
پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او
حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن
پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو
پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن
دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده
از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)
زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن
بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود
باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن
چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن
خستگی در کردن-استراحت کردن
چل زن-زن کوتاه قد
افسردهبیان(بیهوده و بیمزهگو)
تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن
اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام
آتشِ بسته-طلا
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)
دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن
خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت
زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام
رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار
پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ
پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی
آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن
چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن
بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن
خونسرد-آرام-بی خیال
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)