۵ نکته ساده اما حیاتی برای دستیابی به خودشناسی که باید حتما بدانید

شاید در مقایسه با آدمایی که هیچ شناختی از خود ندارن، تصور کنین که شناخت کاملی از خود دارین؛ آدمایی که بیشتر یه اشتباه رو تکرار می کنن اما هیچوقت به این واقف نیستن. اونا فکر می کنن در خیلی از مسائل زندگی باهوش هستن و بهترین تصمیم رو اتخاذ می کنن، اما واقعیت درست برعکس این باورشونه و اونا شدیدا ضعیف عمل کرده و اصطلاحا میشه گفت که فاجعه هستن.

با این وجود باید گفت، مشکل اصلی این نیس؛ مشکل اینه که همه همین طور هستیم، ما و شما، همه. در واقع آدما موجودات خودآگاهی نیستن. در مطالعه ای که روی ۱۳٫۰۰۰ فرد حرفه ای در بخش  خدمات تجاری و عمومی مانند تکنولوژی، پرستاری و چیزای دیگه ای به جز اینا انجام شد، محققان تقریباً هیچ ارتباطی بین کارکرد خود آزمایش شده و کارکرد واقعی و عینی افراد پیدا نکردن. شاید بعضی از افراد الان دارن سر خود رو به نشونه تاسف یا نبود رضایت از این گفته تکون میدن.
اونا فکر می کنن که استثنا هستن. فکر می کنن که عالی خودشون رو می شناسن.

اگه فکر می کنین که احتیاجی به دونستن بیشتر در مورد خودآگاهی ندارین پس شک نداشته باشینً شما نیاز دارین که یاد بگیرین خودآگاه باشین و بیشتر خودتون رو بشناسین. نکته باحال اینه که آدمایی که در واقع بیشتر از بقیه به خودآگاهی نیاز دارن معمولاً فکر می کنن که کمتر از بقیه به اون دارن. مثلا وقتی که به دانش آموزان فرصتی داده شودکه یه کتاب در مورد بالا بردن ضریب هوشی رو با تخفیف خوبی بخرن، در عمل می بینیم علم آموزانی که کمترین بهره هوشی رو داشته و مطمئناً بیشتر از بقیه به این کتاب نیاز دارن کمترین تمایل رو به خرید کتاب نشون میدن.

داشتن خودآگاهی بحث بسیار مهم و باارزشیه. تحقیقات علمی در این باره چه می گن؟

استدلالات و تحقیقات علمی معتبر و کافی هست که نشون میدن آدمایی که خود رو می شناسن و می دونن که نگاه بقیه به اونا چیجوریه زندگی شادتری دارن. اونا انتخابای هوشمندانه تری می کنن. ارتباطات شخصی و حرفه ای بهتری دارن. بچه هاشون از دید فکری زودتر و بهتر به بلوغ می رسن. باهوش تر بوده و شغلای هوشمندانه تری انتخاب می کنن. خلاق تر بوده و از اعتماد به نفس بالاتری بهره مند هستن و در ایجاد رابطه با بقیه موفق تر عمل میکنن.

در محیط کار کارکرد بهتری داشته و زودتر و بهتر از بقیه پیشرفت شغلی می گیرن. رهبران موثری هستن و کارمندان خود رو خوب به هیجان آوردن می کنن. در مدیریت شرکتا موفقن… کلا تحقیقات نشون میدن که خودآگاهی و خودشناسی تنها عاملیه که می تونه نشون دهنده موفقیت شما در رهبری یه مجموعه باشه.

در ادامه این مطلب می خوایم شما رو با نکاتی در مورد خودشناسی آشنا کنیم که با انجام اونا خود رو شناخته و از فواید ناتموم و مهم اون بهره مند میشین.

۱- کمتر فکر کنین، بیشتر توجه کنین

شاید شمام زمان زیادی رو به فکر کردن در مورد اینکه چه چیزایی رو واقعاً دوست دارین اختصاص می دید و این کار باعث می شه که خودتون رو خوب بشناسین. اگه شما فکر می کنین بدانیدک در اشتباهید!

عمل فکر کردن در مورد خود ارتباطی با شناخت خود نداره. در واقع در موارد بسیار نادری شما نتیجه عکس رو بدست خواهید اورد. به عبرات دیگه هر چی بیشتر در مورد خودتون فکر کنین کمتر در مورد خودتون خواهید دونست. در واقع می تونین زمان بی پایانی رو به فکر کردن در مورد خودتون بگذرونین اما در آخر نسبت به زمان شروع فکر کردن در این مورد چیزی به شناختتان از خود اضافه نشه.

اگه واقعاً می خواین خودتون رو بهتر بشناسین این کار رو مانند یه محقق حرفه ای انجام بدین: زمان کمی رو به تئوری سازی و فرضیه بافی و زمان بیشتری رو به جمع آوری اطلاعات مربوط اختصاص بدین تا الگوها و سبکای رفتاری مهم رو ببینین.

مثلا:

  • بعد از ورزش کردن احساس بهتری نسبت به خودم دارم.
  • وقتی که صبح زود بلند میشم در طول روز کارکرد بهتر و بیشتری دارم.
  • وقتی که همه چیز رو یادداشت می کنم به یادآوردن بعضی چیزها برام سخت می شه.

از بافتن تئوریای پیچیده و پرجزییات دوری کرده و به رفتار و یافته های اون توجه کنین. اینجوری متوجه رویکردهای خاص و واضحی در مورد کاری که می کنین و احساسی که در شما بر می انگیزد دارین. سوال بعدی این میشه که از خود سوال کنین به چه دلیل این اتفاق اتفاق می افته. اما اینم یه اشتباه دیگه س.

۲- از خود سوال کنین «چه»، نپرسید «به چه دلیل»

تحقیقات زیادی نشون دادن که پرسیدن از خودمون در مورد این که «به چه دلیل» بعضی از کارا رو انجام می دیم یه ایده بسیار بد و غلطه. این کار باعث می شه که زیادتر از اندازه اضطراب داشته باشین و تلاش کنین اشتباهات و مشکلات خود رو درست کنین و در آخر میفهمید که به جای حل مشکل و پیدا کردن راه حل بیشتر دارین خود رو سرزنش می کنین.

اما پرسیدن «چه» به جای «به چه دلیل» به شما کمک می کنه که یاد بگیرین و پیشرفت عملی داشته باشین. سوالایی که با «به چه دلیل» شروع می شن احساسات منفی رو در شما برمی انگیزند اما سوالایی که با «چه» شروع می شن شما رو کنجکاو نگه می دارن. چراها ما رو در گذشته خود نگه داشته و به تله میندازن اما چها به ما کمک می کنن که آینده بهتری رو واسه خود محقق کنیم.
البته گذار از مرحله «به چه دلیل» به «چه» مشکل بوده و زمان بره.

اگه شما از خود سوال کنین که به چه دلیل فلان کار رو انجام می دید درواقع ذهن خود رو در موقعیت قربونی قرار می دید که در آخر مجبور میشین به مدت طولانی خود درمانی کنین. وقتی که احساسی غیر از آرامش داشته باشیم به خود می گیم:” چه اتفاقی افتاده؟”، یا «چه احساسی دارم؟”، ” سر و صدایی که در ذهنم میگذره چیه؟” و “چیکار باید بکنم که عکس العمل بهتری به این شرایط نشون دهم؟”.

پس شما در واقع دارین سوالایی از خود می پرسین که با «چه» شروع می شن.
اما به همین سادگی در حالت ذهنی نمی تونیم خود رو شناسیم. کارا و اهدافی در زندگی وجود دارن که می خواین اونا رو انجام بدین و فکر کردن روشن به این اهداف در واقع راه دیگه ایه که شما رو به خودشناسی میرسونه.

۳- اهدافی واسه خود مشخص کنین

تعیین کردن اهداف نه فقط به شما کمک می کنه که دریابید به دنبال چی هستین بلکه به شما کمک می کنه بفهمین که کی هستین.

مطلب دیگر :
۱۰ ماشین سفارشی از غول‌های بزرگ طراحی

تو یه تحقیق در این مورد، شرکت کنندگان در تحقیق ۳ ماه رو طبق برنامه ای از پیش تعیین شده زندگی کردن که روی تعیین کردن اهداف و برآورد پیشرفتای اونا در مورد نزدیک شدن به اون اهداف تمرکز داشت. نه فقط این برنامه از پیش تعیین شده به شرکت کنندگان کمک کرد که به اهداف مورد نظرشون در زمان مقرر دست پیدا کنن بلکه اونا خودنگری کمتری رو تجربه کرده و در عمل شناخت بسیار بیشتر و بهتری از خود پیدا کردن. مطالعه ای دیگه نشون داد که آدمایی که اینجور برنامه ای نداشتن واسه رسیدن به همون اهداف حدود ۸ ماه زمان تلف کردن.

شما چیزی که براتون مهمه رو خودتون تعیین می کنیدو این بخش مهم و بزرگی از اون چیزیه که شما رو به خودتون، به اون چیزی که هستین تبدیل می کنه و خودتون رو همونطور که هستین می شناسین.

همه روشی که تا حالا گفتیم فوق العاده هستن اما حالا زمان اون رسیده که اسلاح و اسلحه اصلی رو رو کنیم.
قدرتمندترین وسیله واسه خودشناسی چیه؟

۴- تحقیق کنین

کی شما رو بهتر از خودتون می شناسه؟ در واقع تموم کسایی که در دور و بر شمان.

دور و بریا ما معمولاً دیدگاه واقعی تری نسبت به ما دارن. یه محقق روانشناس به نام تیموتی اسمیت و گروهش در مطالعه ای روی ۳۰۰ زوج این مسئله رو خوب نشون دادن که در اون هر دو نفر در مورد بیماریای قلبی مورد مطالعه قرار گرفتن. از اونا خواسته شد که به درجه خشم، دشمنی و تمایل دائمی به جنگ و جروبحث در خود و همسرشون نمره ای بدن که همه از نشونه های مریضی هستن. یافته های نشون می داد که برآورده های ادما از این صفات و نمره هایی که در این موارد به خود داده بودن در مقایسه با نتیجه واقعی بسیار کمتر بوده و نمراتی که همسراشون داده بودن به نتیجه واقعی بسیار نزدیک بود.

در مطالعه ای دیگه از ۱۵۰ افسر نیروی دریایی و افراد تحت رهبری اونا پرسیده شد که به نمره رهبری افسر مورد نظر نمره بدن و در آخر به این نتیجه رسیدن که تنها زیردستان برآورد دقیقی از کارکرد افسر مربوطه به عنوان رهبر گروه کاری خود داشتن. پس کسایی که اشتباهات خود رو همیشهً تکرار می کنن متوجه این واقعیت مهم اما تلخ نشده ان. شاید شما جرأت کنین به اون بگید کاری که انجام میده اشتباهه اما اون خود هیچ وقت به خود زحمت نداده اون از شما در این مورد سوال نمیکنه.

بهرحال اگه باهوش باشین از دور و بریا خود سوالاتی در این مورد خواهید پرسید و از اونا بازخورد میگیرین. به خاطر همین اینجور آدمایی همیشه موفق تر هستن. شاید دندانپزشک شما ترجیح بده واقعیت رو با کمی بازی با کلمات به شما بگه :” ممکنه کمی احساس فشار و ناراحتی کنین”. اما من اگه جای دندانپزشک باشم خیلی سرراست می گم که “درد دارین”. شما باید از افراد بی پروا و رُک سوال کنین تا حقیقت رو به شما بگن هرچند اون حقیقت براتون تلخ بوده و جنبه ای منفی از شخصیت شما رو نشون بده.

درناکه اما موثر و موثر. پس سوال کنین مگه این که دوست داشته باشین همون فرد نادان قبلی بوده و اشتباهاتتان رو زیادیً تکرار کنین. پرسیدن در مورد خودتون از دور و بریا ممکنه دارویی تلخ و بدمزه باشه اما مطمئنا بهترین یافته ها رو به دنبال داره.

۵- به یادگیری ادامه بدین

شاید فکر کنین که نویسنده این مقاله خود رو عقل کل می دونه و هیچ اشتباهی رو تکرار نکرده اما اینطوری نیس.
هر کسی هر چند باهوش و خودآگاه باشه هم باید بارها و به طور زیاد با خود مواجه شده و خود رو آزمایش کنه.
با یادگیری ادامه دار و ناتموم، مخصوصا در بخشایی که فکر می کنین در اونا مهارت بالایی دارین عالی به اشتباهاتتان پی میبرین و باخبر شدن از اشتباهات شما رو در راه خودشناسی به سرعت پیش میبره.

دیوید دانینگ و جاستین کروگر تو یه تحقیق فوق العاده در سال ۱۹۹۹ به این نتیجه رسیدن که در صورت آموزش بهتر عمل کردن تو یه وظیفه خاص به آدمایی که بسیار به خود اطمینان داشته و کارکرد ناچیزی داشتن، نه فقط کارکرد اونا بهبود پیدا می کرد بلکه آگاهی اونا از اشتباهات و ضعفای قبلی شون هم شدیدا زیاد می شد.
تعهد واقعی و دائمی به یادگیری، یعنی به خود بگیم هر چی بیشتر فکر کنم که بیشتر می دونم نیاز بیشتری به یادگیری پیدا می کنم، یه روش موثر واسه مقابله با نبود خودشناسی و توجه نکردن به دور و بر و بالا بردن سطح کارآیی در این روند میشه.

جمع بندی

اگه می خواین شناخت بیشتر و بهتری از خود داشته باشین مراحل زیر رو طی کنین:

کمتر فکر کنین و بیشتر نگاه کنین: تقویم کاری و کارت اعتباری نسبت به داستانی که تو ذهن خود بافته اید، چیزای بیشتری در مورد شما و شخصیتتون به شما خواهند گفت.

نپرسید «به چه دلیل»، سوال کنین «چه»: «به چه دلیل» پرسیدن کار فیلسوفا و متفکرانه. پرسیدن «چه» به شما جوابایی رو میده  که می تونین خوب از اونا استفاده کنین.

واسه خود هدف مشخص کنین: چیزی که دنبال اون هستین اطلاعات زیادی در مورد شما میگه. مشکلی نداره که چیزی رو بخواین که ً مناسب شما نباشه اما شخصیت شما همونیه که خواسته هاتون نشون میدن.

تحقیق کنین: در مورد خودتون تحقیق کنین. ببینین بقیه در مورد شما چه فکر می کنن. دیدگاه های بقیه نزدیکی بیشتری به واقعیت شخصیتی شما داره.

به یادگیری ادامه بدین: تلاش کنین خودتون رو به رقابت بکشین و بدین شک اشتباهاتتان رو پیدا می کنین و در آخر اونو اصلاح می کنین.

نکته مهمی که باید بدونین اینه که خودشناسی به همین راحتی و به طور طبیعی به دست نمیاد.
واسه گرفتن اون باید تلاش کنین. بزرگ ترین اشتباهی که می تونین بکنین اینه که با خود فکر کنین همه چیز رو در مورد خودتون میدونید و چیز بیشتری واسه یادگیری در مورد خودتون وجود نداره. همه فکر می کنن که استثنا هستن و در این احساس خطری نهفتهه. هر کسی که به بقیه بگه خود رو خوب می شناسین مطمئنا یه فرد نادانه. پس خود رو تافته جدا بافته ندونین.